نمیدونم چرا فک میکنم هی نگرانمید باید چن وخت یه بار بتون شرح حال بدم!
در حال حاضر با دسته گل دل انگیز رکود درحال نینای هستیم و ملالی نیست غیر از یک عالمه دلشوره و بلاتکلیفی و شوک های یهویی
کلا زندگی ازین مدلیا شده که صبح به صبح یه مشت میزنم تو لپش اونم یه لقت بهم میزنه و تا شب محل هم نمیزاریم
و جدیدا تصمیم گرفتم کرکره مخ و کلا بکشم پایین چون فکر نکردن بسی بهتر از همنشینی با افکار مشوش است
اولاش زنگ میزدم خاله و عمه واسه درد دل ،بلکم یکم سبک شم، ولی وسطاش دیدم اوناهم یه گونی درد و غصه و شکایت دارن که هنو حلقمو وانکردم سرم هوار میکنن. در نتیجه الان برای مشکلات صرفا خنک بازی درمیارم :)
اینا رو ولش کن
تاحالا انقدر از لنگ لقه کسی ذوق نکرده بودم که اینروزا :)) (توضیح بیشتر نخوایید واقعا معذورم :ا
درباره این سایت